Friday, August 27, 2010

مجبوری مواظب حرف زدنت باشی؟
پس طرفت رو غلط انتخاب کردی

7 comments:

  1. اول : ممنون از لطفتون
    دوم : دقیقا با این طرز فکر موافقم

    ReplyDelete
  2. هوممممم....تقریبا اره

    ReplyDelete
  3. گوينده خوب است كه بدين پندار ، خود به عمل در آيد و زبان سرخ ديگران را به قضاوت ننشيند.... چه كه گويند ه ي رياكار لاجرم مستمع را بر سر نفاق آورد
    جمعي به به و اه اه و چنين و چنان
    جمعي به تاييد و تاكيد و اصرار و فلان
    چون تو خواهي كه مردمان قفل زبان خويش به كنار نهند
    قضاوت نمودن سخن ايشان را به پيرايه ي سلايق خود پندار خويش به كناري نه
    واووووووووووو

    من نبودم. از الان بگم

    ReplyDelete
  4. وقتي تو نيستي همه نيستن.

    نه كه نيستن

    هستن

    ولي مثل تو نيستن

    ReplyDelete
  5. من نی ام همان نی که خدابر لبهایش می گذاشت و می نواخت .
    همان نی که موسیقی اش در هفت آسمان می پیچید
    و با صدایش سیاره ها می رقصیدند و ستارها پولک نور می پاشیدند
    با این صدا بود که خاک شکوفه ی گیلاس می شد ذغال تکه های روشن الماس
    جوجه ی گنجشک با این صدا سر از تخم درآورد
    وسینه سرخ با این صدا عاشق می شد
    من نی ام همان نی که خدابر لبهایش می گذاشت و می نواخت
    اما حالا ترانه ام گم شده
    دیگر آهنگم در خلوت خدا نمی پیچد
    شیطان می گذرد و می خندد و می گوید
    دیدی دیدی این آدم با خودش چه کرد!
    وصدایش درآسمان می پیچد .
    کاش کسی بود کسی که به من می گفت آهنگهای من کجا رفته ؟
    ترانه ای آرام می وزد .
    ترانه ای ساده وملکوتی واین ترانه است که می گوید آی نی کوچک خدا من میدانم...
    تو فراموش کردی و یادت رفت که نی اگر خالی نباشد نوائی ندارد .
    در خالی نی هزار ترانه است هزار نغمه وسرود
    خدا هر روز در تو می دمد وتو را می نوازد اما تو آنقدر پری که
    نفس خدا از تو عبور نمی کند .
    خلوت کن و خالی باش تا دم خدا از تو بگذرد
    خلوت کن و خالی باش ...
    خلوت کن و ...

    ترانه رد شد و من ماندم و باز صدای بی صدای نی ام

    تقديم به تو

    صداي تو

    صداي بي صداي تو

    ReplyDelete
  6. منم اینجوری فکر می کنم...

    ReplyDelete