گوينده خوب است كه بدين پندار ، خود به عمل در آيد و زبان سرخ ديگران را به قضاوت ننشيند.... چه كه گويند ه ي رياكار لاجرم مستمع را بر سر نفاق آورد جمعي به به و اه اه و چنين و چنان جمعي به تاييد و تاكيد و اصرار و فلان چون تو خواهي كه مردمان قفل زبان خويش به كنار نهند قضاوت نمودن سخن ايشان را به پيرايه ي سلايق خود پندار خويش به كناري نه واووووووووووو
من نی ام همان نی که خدابر لبهایش می گذاشت و می نواخت . همان نی که موسیقی اش در هفت آسمان می پیچید و با صدایش سیاره ها می رقصیدند و ستارها پولک نور می پاشیدند با این صدا بود که خاک شکوفه ی گیلاس می شد ذغال تکه های روشن الماس جوجه ی گنجشک با این صدا سر از تخم درآورد وسینه سرخ با این صدا عاشق می شد من نی ام همان نی که خدابر لبهایش می گذاشت و می نواخت اما حالا ترانه ام گم شده دیگر آهنگم در خلوت خدا نمی پیچد شیطان می گذرد و می خندد و می گوید دیدی دیدی این آدم با خودش چه کرد! وصدایش درآسمان می پیچد . کاش کسی بود کسی که به من می گفت آهنگهای من کجا رفته ؟ ترانه ای آرام می وزد . ترانه ای ساده وملکوتی واین ترانه است که می گوید آی نی کوچک خدا من میدانم... تو فراموش کردی و یادت رفت که نی اگر خالی نباشد نوائی ندارد . در خالی نی هزار ترانه است هزار نغمه وسرود خدا هر روز در تو می دمد وتو را می نوازد اما تو آنقدر پری که نفس خدا از تو عبور نمی کند . خلوت کن و خالی باش تا دم خدا از تو بگذرد خلوت کن و خالی باش ... خلوت کن و ...
اول : ممنون از لطفتون
ReplyDeleteدوم : دقیقا با این طرز فکر موافقم
چه هوشمندانه
ReplyDeleteهوممممم....تقریبا اره
ReplyDeleteگوينده خوب است كه بدين پندار ، خود به عمل در آيد و زبان سرخ ديگران را به قضاوت ننشيند.... چه كه گويند ه ي رياكار لاجرم مستمع را بر سر نفاق آورد
ReplyDeleteجمعي به به و اه اه و چنين و چنان
جمعي به تاييد و تاكيد و اصرار و فلان
چون تو خواهي كه مردمان قفل زبان خويش به كنار نهند
قضاوت نمودن سخن ايشان را به پيرايه ي سلايق خود پندار خويش به كناري نه
واووووووووووو
من نبودم. از الان بگم
وقتي تو نيستي همه نيستن.
ReplyDeleteنه كه نيستن
هستن
ولي مثل تو نيستن
من نی ام همان نی که خدابر لبهایش می گذاشت و می نواخت .
ReplyDeleteهمان نی که موسیقی اش در هفت آسمان می پیچید
و با صدایش سیاره ها می رقصیدند و ستارها پولک نور می پاشیدند
با این صدا بود که خاک شکوفه ی گیلاس می شد ذغال تکه های روشن الماس
جوجه ی گنجشک با این صدا سر از تخم درآورد
وسینه سرخ با این صدا عاشق می شد
من نی ام همان نی که خدابر لبهایش می گذاشت و می نواخت
اما حالا ترانه ام گم شده
دیگر آهنگم در خلوت خدا نمی پیچد
شیطان می گذرد و می خندد و می گوید
دیدی دیدی این آدم با خودش چه کرد!
وصدایش درآسمان می پیچد .
کاش کسی بود کسی که به من می گفت آهنگهای من کجا رفته ؟
ترانه ای آرام می وزد .
ترانه ای ساده وملکوتی واین ترانه است که می گوید آی نی کوچک خدا من میدانم...
تو فراموش کردی و یادت رفت که نی اگر خالی نباشد نوائی ندارد .
در خالی نی هزار ترانه است هزار نغمه وسرود
خدا هر روز در تو می دمد وتو را می نوازد اما تو آنقدر پری که
نفس خدا از تو عبور نمی کند .
خلوت کن و خالی باش تا دم خدا از تو بگذرد
خلوت کن و خالی باش ...
خلوت کن و ...
ترانه رد شد و من ماندم و باز صدای بی صدای نی ام
تقديم به تو
صداي تو
صداي بي صداي تو
منم اینجوری فکر می کنم...
ReplyDelete