چراغ ؟ قرمز
هوا ؟ آلوده
بارون ؟ نه ! فقط بارون برگ
پارچه ی سیاهی که از آسمون آویزونه می خونم
مراسم عزاداری محرم ، شش صبح
شش صبح ؟!؟ باباش مرده؟
از توی آینه راننده ی ماشین پشتی رو می بینم
تنهاست
خم می شه
بالا می یاره
نمی بینم توی چیزی یا کف ماشینش
هنوز 72 ثاینه مونده
بازم ، استفراغ
انگشتاش رو می بینم خیلی لاغره
راننده ی ماشین پشتی داره توی ماشینش بالا می یاره
هوا ؟ آلوده
بارون ؟ نه ! فقط بارون برگ
پارچه ی سیاهی که از آسمون آویزونه می خونم
مراسم عزاداری محرم ، شش صبح
شش صبح ؟!؟ باباش مرده؟
از توی آینه راننده ی ماشین پشتی رو می بینم
تنهاست
خم می شه
بالا می یاره
نمی بینم توی چیزی یا کف ماشینش
هنوز 72 ثاینه مونده
بازم ، استفراغ
انگشتاش رو می بینم خیلی لاغره
راننده ی ماشین پشتی داره توی ماشینش بالا می یاره
پاییز هم تیره و سیاه شده...
ReplyDeleteجمله آخر چی بود؟
موبایل؟
من فقط مانده ام چرا مرگ را سیاه میکشند....
ReplyDeleteمن فقط مانده ام چرا مرگ را سیاه میکشند....
ReplyDeleteاحتمال زیاد تو محرم زیادی ناپرهیزی کرده
ReplyDeleteبعدش محرم که وقت نمیشناسه ... هر وقت دوست داشتی سرو صدا کن .... خیابون ببند و .....
دنیا چقد سیاه شده
ReplyDeleteخواب زده ام
ReplyDeleteسکوت برفی، چقدر دورم از همه چیز